سرگرمیمتن و اس ام اس

متن شکست عشقی برای استوری و کپشن اینستاگرام

جملات کوتاه شکست عشقی برای اینستاگرام، توییتر، واتساپ و ارسال پیام

این لیست جذاب ترین متن های کوتاه در مورد شکست عشقی و بی وفایی از طرف مقابل با مضمامین زیبا است. مضمامین این متن های کوتاه در مورد افرادی است که شکست عشقی خورده و یا از طرف مقابل خود خیانت دیده اند. اگر قصد دارید تا متن های کوتاه شکست عشقی را در استوری اینستاگرام و یا در پست و کپشن آن قرار دهید، ما جذاب ترین و زیباترین نوع این متن ها را در سایت کوک باش قرار داده ایم.

شکست عشقی یکی از سخت‌ترین تجربه‌هایی است که یک فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. وقتی که دو نفر به یکدیگر علاقه‌مند می‌شوند و رابطه‌ی عاطفی شروع می‌کنند، به امید اینکه رابطه‌ی آنها برای همیشه باشد، از همه چیز خودشان به دنبال حفظ و نگهداری آن هستند. اما گاهی اوقات، به دلایلی مانند عدم سازگاری، مشکلات ارتباطی یا تغییرات در زندگی، رابطه به پایان می‌رسد و این تجربه برای هر دو نفر بسیار دردناک است.

شکست عشقی می‌تواند منجر به احساسات ناراحتی، افسردگی، اضطراب و حتی ناامیدی شود. در این مواقع، مهم است که فردی که با شکست عشقی مواجه شده است، به خود و زمان نیاز داشته باشد تا احساساتش را کنترل کند. همچنین، جستجو کردن فعالیت‌هایی که لذت بخش و مفید هستند، مثل ورزش، خواندن کتاب یا دیدن فیلم، می‌تواند به افزایش روحیه فرد کمک کند.

در نهایت، باید به قبول کنیم که شکست عشقی، یک تجربه عادی و معمول در زندگی است. با این حال، زمان بهبودی کامل حتما خواهد آمد و فرد می‌تواند دوباره به دنبال رابطه‌ی جدیدی بگردد که با ارزش است. برای مواجهه با شکست عشقی، مهم است که فرد به خودش اجازه‌ی دهد که احساساتش را درک کند و به دنبال راه‌حل‌هایی برای بهبود وضعیتش باشد. شکست عشقی فرصتی برای رشد شخصی و آگاهی از خود است و فرد را به سمت یک زندگی بهتر و خوشبختی بیشتر هدایت کند. در ادامه متن های جذابی در مورد شکست عشقی را قرار می دهیم. در مطلب دیگری برای متن شکست عشقی بیو اینستاگرام جملات زیبایی را معرفی کردیم که برای بیوگرافی در اینستاگرام و دیگر شبکه های اجتماعی دیگر مناسب هستند.

 

واقعا خیلی سخته که

دلت گیرکنه به قلاب ماهیگیری که دلش ماهی نمیخواهد

و فقط برای تفریح اومده ماهیگیری


دلمان که میگیرد ، تاوان لحظاتی است که دل بسته بودیم . . .


می‌گفتند: سختی‌ها نمک زندگی است
اما چرا کسی نفهمید نمک برای من که خاطراتم زخم است
شور نیست
مزه درد می‌دهد


این روز ها از کنار من که میگذری احتیاط کن
هزاران کارگر در من مشغول کارند
روحیه ام در دست تعویض است!


دیوانه ها با خودشان حرف نمی زنند!

آن ها فقط تمام روز را به کسی که نیست، بلند بلند فکر می کنند…


صندوق صدقات نیست دل من

که گاهی سکه ای محبت در آن بیاندازی

و پیش خدای دلت فخر بفروشی که مستحقی را شاد کرده ای . . .


گفتم: تمام وجودم از آنِ تو بود. مشکلت چه بود که با من چنین کردی و چنین آسان قلبم را شکستی؟
گفت: آنقدر خوبی که حالم را بهم می‌زنی


مثل سیگار نصفه افتادم
در جهانی که پمپ بنزین بود…


به حرمت نان و نمکی که با هم خوردیم

نان را تو ببر که راهت بلند است و طاقتت کوتاه!

نمک را بگذار برای من میخواهم این زخم همیشه تازه بماند


این روز ها از کنار من که میگذری احتیاط کن
هزاران کارگر در من مشغول کارند
روحیه ام در دست تعویض است!


چـــایــت را بــــنوش ..
نگــــرانِ فـــــردا نــــــباش !
از گنــــدمـــزارِ مـن و تــــو ..
کـــاهــی مــی مــانـــد !
بـــــــرایِ بـــــادهــــا !


خسته ام مثل درخت سروی که سال ها در برابر طوفان ایستاد
و روزی که به نسیمی دل داد ، شکست …


صندوق صدقات نیست دل من
که گاهی سکه ای محبت در آن بیاندازی
و پیش خدای دلت فخر بفروشی که مستحقی را شاد کرده ای . . .


نمی‌دانم چگونه گم شد در شهری که تمام خیابان‌هایش را با هم گشتیم


مــــــرا کــه هیــچ مقصـــدی بــه نامـــــم ..
و هیــــچ چشمــــی در انتظــــارمـ نیسـت را ! ببخشیـد !
کــه بـا بـودنـــمـ تـــــرافیـک کــــــرده امـ !!


– تنهایی

+منظورت از تنهایی چیه؟

-یعنی کسی تو رندگیت هست یا تنهایی؟

+کسی تو زندگیم هست ولی تنهام…


من همینم …کسی نمیتونه منو بشکَنه چون دیگه چیزی برای شکستن وجود نداره!


تو عشقم را ندیدی اما من هنوز هم که هنوز است تو را می‌پرستم


بالاتر از سیاهی هم “رنگ” هست …
مثل رنگ این روزهای من !


مسافر بی بدرقه من
آنقدر بیصدا رفتی که از وداع جا ماندم
باز به غیرت چشمانم
که آبی پشت سرت ریختند…


عاشق شدن راحته، عاشق موندن سخته
تموم کردن رابطه سخت ‌تره،
فراموش کردنش سخت‌ ترینه


حماقت یعنی:
او برای همیشه رفت و
من هنوز
دوستش دارم


هــر کــس از ایــن دنـیــا چـیـزی بـرمـیـدارد …
من امـا فـقـطـ ؛
دسـتـــ بــرمــیــدارمــ !


می گویند : خوش به حالت!

از وقتی که رفته حتی خم به ابرو نیاوردی…!

نمی دانند بعضی دردها کمر خم می کنند، نه ابرو


چیکار کنم؟

یقشو بگیرم بچسبونم به دیوار بگم دسم داشته باش


می‌روی؟ برو به سلامت اما بگو بدون تو چگونه می‌توانم زندگی کنم نفسم؟


این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است
با تیغِ کُند


معنی ماندن ِ بی عزت چیست؟
قبل از آنکه آبروریزی شود
خدایا، خودت تمامش کن…


وقتی تو نیستی

همه نیستن

نه که نیستن… هستن اما مثل تو نیستن


خواهش می‌کنم از پیش او نرو. هیچکس طاقتی را که من داشتم ندارد


صندوق صدقات نیست دل من
که گاهی سکه ای محبت در آن بیاندازی
و پیش خدای دلت فخر بفروشی که مستحقی را شاد کرده ای . . .


می‌گفتند: سختی‌ها نمک زندگی است
اما چرا کسی نفهمید نمک برای من که خاطراتم زخم است
شور نیست
مزه درد می‌دهد


چرا بازی دادی قلب منو

دارم دیونه میشم تو نرو

گفتی من همیشه کنارتم

ولی رفتی واس همیشه تو


گرفتن دست‌هایش آرزویم بود اما از بخت بد مچش را گرفتم وقتی دست دیگری را گرفته بود


خدایا فکر کنم سرنوشت منو وسط میدون شهر نوشتی ؛
بس که هرکی به من رسید منو دور زد …


قلبی خاکی داشتم ، آدما خیسش کردند
گِل شد ، بازی کردند ، خشک شد ، خسته شدند
زدند شکستند ، خاک شد ، پا رویش گذاشتند ، رد شدند…


هیچکس دوستمان ندارد

فقط به ما عادت کرده اند

چند روز نباشیم این عادت را هم ترک می کنند

میروند و به کس دیگری عادت میکنند، به همین راحتی


روزی که دستش را دست دیگری دیدم معنای شکستن قلب را فهمیدم و صدای فرو ریختن قلب را شنیدم


لج میکنم . . .
بد اخلاق میشم !
نه چیزی میبینم ،
نه چیزی میشنوم ،
نه چیزی میگم !
دست خودم که نیست
تو که نباشی ، زندگی باید به کامِ من تلخ بشه . . . !


گفتم: تمام وجودم از آنِ تو بود. مشکلت چه بود که با من چنین کردی و چنین آسان قلبم را شکستی؟
گفت: آنقدر خوبی که حالم را بهم می‌زنی


حالت بده؟

یه چیز انورتر

پس چرا اینقدر میخندی

به تهش برسی همش میخندی…


هزار بار هم که بگویند اشتباه کردی
‏باز هم می‌گویم قشنگ‌ترین اشتباه زندگی‌ام تو بودی
باز هم تکرارت می‌کنم


آن روزها که با او بودن برایم آرزو بود “تمام شد”!
امروز با او بودن یا نبودن فرقی ندارد!


تنت همچون گلی زیبا و نیکوست / عزیزم ، بهترین ، میدارمت دوست

صدایت همچو آواز قناریست / بگو بی تو چگونه میتوان زیست ؟


آدم همیشه به چیزی که دوست داره نمیرسه


مسافر بی‌بدرقه من، آنقدر بی‌صدا رفتی که از وداع جا ماندم. باز به غیرت چشمانم که آبی پشت سرت ریختند


یــک روزی ..
بـه هـــر دلـــیلی ..
اگــر از تــه ِ قــلب ِتـــان خــندیــدیــد ..
لطـــفـا”،
بـــرای ِ من هـــم تـــعریــف کنـــید !


آغوش هیچ خیالی بوی آشنای بازوانت را نداشت

و نجوای هیچ بارانی همصدای لب های تو نبود

اینک تو را بی خیال و بی باران

کجای این شب حسرت جستجو کنم ؟


سعی کن اینقدر کامل باشی

که بزرگترین تنبیه ت برای دیگران گرفتنه خودت از آنها باشع


غریبه‌ای آمد
عشقی داد
نفسی گرفت
آرام و بی‌صدا رفت


وقـتـی ..
خــواب ..
بــــرایِ فــــرار از “بیــــداری” بـــاشـد !
تمــــــام شـــده ای !


شب هر چقدر هم

که سیاه باشد

تنهایی ام را نمی پوشاند.

دلتنگی

از گوشه هایش بیرون می زند.


من تمام رمضان را روزه میگیرم
تا برسم به تو ماه روزگارم…


مگر این روزها چه شکلی است که همه می‌گویند بعد از رفتن تو به این روز افتاده‌ام!؟


این روز ها خیلی ها زندگی نمی کنند !
فقط ادامه می دهند !


تمام تنم میلرزد…
از زخمهایی که خورده ام..!!
من از دست رفته ام…شکسـ ــ ـ ـته ام
می فهمی؟؟
به انتهای بودنم رسیده ام
اما…!
اشــــــک نمیریزم
پنهان شده ام پشت
لبخـــندی که درد میــــکند


وقتی مشکل داری به ظاهر همدردند،
در واقع بی خیال تو هستند


می‌گویند: خوش به حالت! از وقتی که رفته حتی خم به ابرو نیاورده‌ای
نمی‌دانند بعضی دردها کمر را خم می‌کنند، نه ابرو


امروز کسی از من پرسید چند سال داری
گفتم روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم
کودکی چند ساله ام . . .


فقط رفت بدون کلامی که بوی اشک دهد

فقط رفت بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد

فقط رفت و من شنیدم آرام گفت : آخیش راحت شدم!


فاصله گرفتن آدم هایی که یک روزی برای همدیگه خیلی عزیز بودن…
زیاد خودتونو اذیت نکنید


خدا قسمت داشتنت را از من گرفت. گمانم کسی بیشتر از من دعا کرده بود


بــه ایــن فـکــر مـیـکـنم
لالایـــی هــای ِ مـــادرم
زیــر ِ کــدام بـالشتکــ ِ کـودکــی هــایـم جــا مانــده؟
شـایـد هــنـوز بـشـود آســوده خــوابـیـد…


کاش می شد….

یه آگهی تجاری هم بود این شکلی…

دل گرفته تان را …

به بالاترین قیمت خریداریم..

شانه می دهیم …

سر بگذارید …

درد و دل کنید

و نترسید از بعد !

بعد از درد و دل هم ،

نخود نخود هر که رود خانه ی خود…

نه دلی جا می موند …

و نه احساسی خَش می افتاد….


این‌که هرروز صبح از تخت‌خواب بیرون بیای تا با همون چیزای همیشگی روبرو بشی، هربار و هربار واقعا شجاعت بزرگی می‌طلبه…


بسیار بودند شکارچیانی که کمانشان را به آهویم نشانه گرفتند
به چشمان آهویم قسم خوردم که جانشان را باج بگیرم
اما حیف، حیف که آهویم خودش دوست داشت که صید شود


گاهی وقت ها آنقدر از زندگی خسته می شوم که دلم می خواهد قبل از خواب،
ساعت را روی “ هیچوقت ” کوک کنم . . .


سخته از بغض گلو درد داشتن

سخته از گریه یه جفت چشم همیشه تر داشتن

سخته تو حسرت یک نگاه موندن

سخته عشق یک طرفه داشتن


من سوخته دل ساکن کوی غم و دردم، در رفاقت شکست خوردم ولی توبه نکردم


نیمه گمشده‌ام نبود که با نیمه دیگر به دنبالش بیافتم
تمام گمشده‌ام بود
وقتی پیدایش کردم
نگاه هم نکرد
و تمام من را با رفتنش کُشت


خسته ام مثل درخت سروی که سال ها در برابر طوفان ایستاد
و روزی که به نسیمی دل داد ، شکست …


رفت
خجالت کشیدم بگویم: گند زدی به تمام باورهایم
غرورم نگذاشت بگویم: نرو! بمان کنار دلم
دلم نمی‌گذارد فراموشش کنم
عقلم نمی‌گذارد بگویم: برگرد
خاطراتش نمی‌گذارد نفس بکشم
قسمت نمی‌گذارد دست‌هایم به رؤیای داشتنش برسد
و این وسط خدا با تمام بزرگی‌اش فقط نگاه می‌کند


نیستی و نیستی و نیستی و نیستی و نیستی و نیستی و… ببخش از این همه تکرار… این حال و روز دفترچه خاطرات من است


شاید قانون دنیا همین باشد،
من صاحب آرزویی باشم که شیرینی تعبیرش از آن دیگریست …


وفای شمع را نازم كه بعد از سوختن
به صد خاكستری در دامن پروانه میریزد
نه چون انسان كه بعد از رفتن همدم
گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد…


می‌گویند: خسته نباشی، کوه کَندی
نمی‌دانند دل کَندم از کسی که کوهم بود*وقتی یه بار از عشقت شکست عشقی خوردی
درست مثل این می‌مونه که با ماشین بهت زده و داغونت کرده
ولی وقتی می‌بخشی‌ش
درست مثل این می‌مونه که بهش فرصت دادی تا دنده عقب بگیره
و دوباره از روت رد بشه
تا مطمئن بشه چیزی ازت نمونده


این روزها شبیه جودی ابوت شده ام !
برای بابا لنگ درازی می نویسم که این روزها دیگر خودم هم نمیشناسمش . . . !


هنوز نیامده ای خداحافظ؟

تقصیر تو نیست

همیشه همین گونه بوده

برو اما من پشت سرت دست نه ، دل تکان می دهم


واقعا خیلی سخته که دلت گیر کنه به قلاب ماهیگیری که دلش ماهی نمی‌خواهد و فقط برای تفریح اومده ماهیگیری


هیچگاه نگذار در کوهپایه‌های عشق کسی دستت را بگیرد که احساس می‌کنی در ارتفاعات آن را رها خواهد کرد


از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی ، پیر میشی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی ، می بُری
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی ، زیادی‌ هستی . . .


به حرمت نان و نمکی که با هم خوردیم
نان را تو ببر که راهت بلند است و طاقتت کوتاه
نمک را بگذار برای من که می‌خواهم این زخم همیشه تازه بماند


غربت را نباید در شهری غریب یا در گم شدن لحظه‌های آشنا جستجو کرد. هر وقت عزیزت نگاهش را به یک غریبه تعارف کرد تو غریبی.


یه وقتایی دلت میخواد
یکی از پشت سر چشماتو بگیره و ازت بپرسه :
اگه گفتی من کی ام ؟
تو هم دستاشو بگیری و بگی:
هر کی هستی فقط بمون…


مــــــرا کــه هیــچ مقصـــدی بــه نامـــــم ..
و هیــــچ چشمــــی در انتظــــارمـ نیسـت را ! ببخشیـد !
کــه بـا بـودنـــمـ تـــــرافیـک کــــــرده امـ !!


همیشه شکستن با هیاهو همراه نیست؛ گاهی از فرط شکستگی سکوت می‌کنی تا نداند کسی در پس این آوار چه فریادی نهفته است


این روزها جواب صداقت را با دروغ میدهند !

جواب محبت را با بی محبتی می دهند !

جواب با وفایی را با بی وفایی !

و جواب دوستی را با دشمنی !

چه خوب آرایه “تضاد” را به کار می برند


مهربان‌تر از من دیدی نشانم بده
کسی که
بارها بسوزانیش
و باز هم با عشق نگاهت کند


مسافر بی‌بدرقه من، آنقدر بی‌صدا رفتی که از وداع جا ماندم. باز به غیرت چشمانم که آبی پشت سرت ریختند


دست‌هایم خالی‌اند
جای خالی تو را هیچ کسی برایم پر نمی‌کند
راست می‌گفت شاملو: دستِ خالی را باید بر سر کوبید!


وقتی یه بار از عشقت شکست عشقی خوردی
درست مثل این می‌مونه که با ماشین بهت زده و داغونت کرده
ولی وقتی می‌بخشی‌ش
درست مثل این می‌مونه که بهش فرصت دادی تا دنده عقب بگیره
و دوباره از روت رد بشه
تا مطمئن بشه چیزی ازت نمونده


ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺷﮑﺴﺖ‌ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮی ﺯﻧﺪگی‌ام ﺧﻮﺭﺩﻡ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﯽﮔﻔﺘﻢ، ﺍﻣﺎ ﻧﮕﻔﺘﻢ
به خاطر قلب‌هایی بود که باید می‌شکستم و نشکستم و منتظر ماندم تا قلب خودم بشکند


وقتی کســـــی در کنـــــــارت هست

خوب نگــــــاهش کــــن

بـــــه تمــــــــام جــــزئیــــــاتــــــــش

به لبخنـــــد بین حرف هایش

به سبــــــــک ادایـــــــــ کلمـــــــــاتــــــــش

به شیــــــــوه ی راه رفتنــــــــش، نشستنـــــــش

به چشـــــم هایش خیره شو

دست هـــــــایش را به حافظــــــه ات بسپار

گاهی آدم ها انقدر سریع میروند ،

که حسرت یک نگاه سَرسَری را هم به دلت میگذارند !


نه! هوا سرد نیست
سرمای کلامت دیوانه‌ام می‌کند
بی رحم! شوق نگاهم را ندیدی؟
تمام من به شوق دیدنت پر می‌کشید
ولی همان نگاه بی‌تفاوتت
برای زمینگیر شدنم کافی بود


هیچگاه نگذار در کوهپایه‌های عشق کسی دستت را بگیرد که احساس می‌کنی در ارتفاعات آن را رها خواهد کرد.


ﺩﯾﺪﻩ‌ﺍﯼ ﺷﯿﺸﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﺭﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺿﺮﺑﻪﺍﯼ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﯽﺷﮑﻨﻨﺪ!؟
ﺩﯾﺪﻩ‌ﺍﯼ ﺷﯿﺸﻪ ﺧﺮﺩ ﻣﯽﺷﻮﺩ
ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﭘﺎﺷﺪ!؟
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﯿﺸﻪ‌ﺍﻡ
ﺧﺮﺩ ﻭ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ
ﺍﺯ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﭘﺎﺷﻢ ﻭﻟﯽ ﺷﮑﺴﺘﻪ‌ﺍﻡ


غربت را نباید در شهری غریب یا در گم شدن لحظه‌های آشنا جستجو کرد. هر وقت عزیزت نگاهش را به یک غریبه تعارف کرد تو غریبی.


سلام ماه من
دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هرچه گشتم اثری از ماه نبود که نبود. گفتم بیایم سراغ خودت. احوال مهتابی‌ات چطور است؟! چه خبر از تمام خوبی‌های تو و تمام بدی‌های من؟! چه خبر از تمام صبرهایت در برابر تمام ناملایمت‌های من؟! چقدر نیامده انتظار خبر دارم؟! چه کنم دلم برای تمام مهربانی‌هایت لک زده است؟
می‌دانم، تحملم مشکل بود اما خُب چه کنم؟!
ماه من، مراقب خاطراتمان، روزهای با هم بودنمان… خلاصه کنم بهانه ماندنم، مراقب خودمان باش.


نبودن هایی هست ،

که آدم را زمین گیر می کند!

هیچ وقت تمام نمی شود…

بود نمیشود،پُرنمیشود،

همیشه میماند،فراموش نمی شود

کهنه نمی شود،خورده می شود موریانه میشود،

میاُفتد به جان زندگیت


برگرد و مرا با گوشه نگاهی زنده کن. دوباره با قدم‌هایت چشمان سنگفرش کوچه را روشن کن. بیا تا دوباره پنجره‌ها به حرمت نگاه تو جان تازه بگیرند. بیا تا دوباره کوچه از هُرم نفس‌های تو بوی تازگی بگیرد. نم‌نم اشک‌های من برای آب پاشی کوچه کافی است. بیا تا دلم دوباره رنگ تازه‌ای بگیرد.


همیشه شکستن با هیاهو همراه نیست؛ گاهی از فرط شکستگی سکوت می‌کنی تا نداند کسی در پس این آوار چه فریادی نهفته است


دوری و رفتنت آنقدر روزگارم را آشوب کرده که هیچ خنده‌ای آرامم نمی‌کند. برگرد و با جاریِ حضورت تنهایی را از این سکونِ لحظه‌های بی‌خودم بشور. دقایقم به آغوش می‌کشند یکدیگر را. از هم جدا می‌شوند و امانت انتظار تو را به یکدیگر می‌سپارند. اینجا انتظارت سهم لحظه‌ها شده، شاید بیایی و به کامم تلخِ لحظه‌های انتظارت را با قند وجودت شیرین کنی.


بسیار بودند شکارچیانی که کمانشان را به آهویم نشانه گرفتند
به چشمان آهویم قسم خوردم که جانشان را باج بگیرم
اما حیف، حیف که آهویم خودش دوست داشت که صید شود


تحفه درد تو را به بغضی در گلو می‌سپارم. شاید برای دور ریختنش روزی غم دل را بی‌صدا از چشم بشویم. نشنود کسی صدای چکیدن اشک‌هایم را. این ملودی زیباترین گلایه است از تو برای خدا که تنها نُت او سکوت است.
نمی‌شنوی صدایش را؟
خوب گوش بده، شاید صدای شکستنم را بشنوی. ملودی غمگین ترن نیایشِ نیازِ عشقم را گوش بده.


گفتم :
تمام وجودم از آنه تو بود مشکلت چ بود که با من چنین کردی ؟ ؟
گفت :
آنقدر خوبی که حالم را بهم میزنی… ‏!‏


یادته روزی بهم گفتی هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون تا نکنه نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده؟
گفتم: اگه بارون نیومد چی؟
گفتی: اگه چشای قشنگ تو بباره آسمون گریه‌اش می‌گیره
گفتم: یه خواهش دارم. وقتی آسمون چشام خواست بباره تنهام نذار
گفتی: چشم
اما
حالا من امروز دارم گریه می‌کنم ولی آسمون نمی‌باره و
تو هم اون دور دورا ایستادی و داری بهم می‌خندی


مهربان‌تر از من دیدی نشانم بده
کسی که
بارها بسوزانیش
و باز هم با عشق نگاهت کند


به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه‌ای بند نشدلب تو میوه ممنوع ولی لب‌هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشدبا چراغی همه‌جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشدهرکسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشدخواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد


نیمه گمشده‌ام نبود که با نیمه دیگر به دنبالش بیافتم
تمام گمشده‌ام بود
وقتی پیدایش کردم
نگاه هم نکرد
و تمام من را با رفتنش کُشت


چشات دیگه از من خسته و سیره
اما هنوز چشمای من اسیره

فقط بدون که این دل شکسته
منتظره بگی واست بمیره


ه! هوا سرد نیست
سرمای کلامت دیوانه‌ام می‌کند
بی رحم! شوق نگاهم را ندیدی؟
تمام من به شوق دیدنت پر می‌کشید
ولی همان نگاه بی‌تفاوتت
برای زمینگیر شدنم کافی بود


خــدا
قسمت داشتنت را از من گرفت…
گـــمـــــــانــــــــــم
کسی بیشتر از من دعا کرده بود…


 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا